بماند به یادگار (1)

momad دلنوشته

تو فقط ظاهر من و رفتارمو میدیدی، نمیدونی منم چققد دلم گرفته بود، چققد غصه داشتم 😢
دقیقاا منم فک میکردم دیگه برات مهم نیستم، اون استوری رو هم که گذاشتی کلللی دلم گرفت و دلم شکست، تو فقط به من گفته بودی که مث بهارم برات، ولی گفتی اشتباه کردی، خیلی بغضم گرفت 😔😔
تو این مدتی که شناختمت و دوست بودیم با هم، تو همه چیز بودی و هستی برام
به قول خودت تو شوهر داری شاید نشه خیلی چیزا رو راحت بهت گفت، ولی تو دیگه منو شناختی که اگه چیزیم میگم یا رفتاری میکنم هییچوقت از رو قصد و غرض و چشم ناپاکی نیست، فقط به عنوان عزییزترین دوست و یکی از مهمترین آدمای زندگیم میبینمت، اینارو دیگه بهت نمیگما ولی رعناای ناز و قشنگم تو این یه هفته که نتونسم درست نگات کنم ایینقد دلم برا چشات تنگ شده بوود، چشاای خوووشگلت، الهی قربون خودت و چشات برم، امروزم اومدی گفتی ببین چروک شده کنارش، اصن نتونسم نگا کنم، دلم گرفت 🥺 ایشالله همییییشه شاد و سرحال باشی، همییین الان برو خودتو محححکم بغل کن و بوس کن، نمیدونم چطوری، ولی تا اینکارو نکردی نبینمتاا، عوضیه دوس داشتنیییی 🤗😘
از الانم تا وقتی که بری و دیگه ریختتو نبینم بهت میگم رعنا، برامم اصصصلا مهم نیست که خوشت بیاد یا نه، واالا.
جات خالی کلی شراب خوردم، مسته مستم، این پیامم برا خودم پاک میکنم شاید یادم نمونه چی گفتم، فقط کللللی قربون صدقه دارم تو دلم که نمیدونم چطوری بگم بت، دیگه خودت هرررچی به ذهنت میاد صدبرابر کن و لحاظ کن به قول خودت جیگرتو برم، نگی این چقد بی حیاسا،اولین و آخرین باره اینارو میگم چون میدونم چقد باجنبه ای، شاااید روزی که خواسی بری فقط دوباره احساساتی بشم، اونم شاااید.
اگه جایی از این حرفا که زدمم حس کردی زیاده روی کردم و پامو از گلیمم فراتر گذاشتم، دیگه نشنیده بگیر خودت حرفای دلم بود دیگه چیکار کنم؟؟
از وقتی که گفتی قراره بری، خیییلی دلم گرفته، البته خوشحالم برات که خوشحالی
ولی تو بری من دیگه هیچکسو ندارم که هوامو داشته باشه، کسی که بدون هیچ چشم داشتی فقط خودمو دوست داشته باشه.
من ازت ناراحت شدم چون خیییلی توقع دارم ازت، به همون اندازه که دوست دارم
بخدا میدیدم ناراحتی دل منم میگرفت ، هی میخواسم بیام کلتو ماچ کنم و باهات حرف بزنم ، ولی هم دلم گرفته بود ازت هم میگفتم حالا محلم نمیدی حالم گرفته میشه
خیلی خوشحالم که دوباره دوست خوبمی و باهام حرف میزنی.
خییلی حرف زدم ولی اینا فقط یه بخش کووچیکی از حسم بود، فقط بدون هیییچوقت نمیفهمی چقد دوست دارم
بسکه نفهم و بیشعوری
اه
بدم میاد ازت 🥲

“دوشنبه 17 مرداد 1401”

شاید دوست داشته باشید:

با توام . . .

با توام کهنه رفیق . . . یاد ایام قشنگی که گذشتکنج قلبم گرم است . . .تو مرا یاد […]

یک سال گذشت . . .

سلام دوست خوشگل و نازم، دقیقا یک سال از رفتنت میگذره. 24 دی 1401 بود که از پیشمون رفتی و […]

بی تو من . . .

خنده های نمکینت،تب دریاچه ی قم بغض هایت رقمی سردتر از قرنِ اتم قصه های کهن از چشم تو آغاز […]

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *